خدایا
مرا به ابتذال آرامش
و خوشبختی مکشان.
اضطراب های بزرگ
غمهای ارجمند
و حیرتهای عظیم را
به روحم عطا کن.
لذتها را به بندگان حقیرت بخش
و درد های عظیم را بر جانم بریز.
خدایا به من توفیق
تلاش در شکست
صبر در نا امیدی
رفتن بی همراه
جهاد بی سلاح
کار بی پاداش
فداکاری در سکوت
دین بی دنیا
مذهب بی عوام
عظمت بی نام
خدمت بی نان
ایمان بی ریا
تنهایی در انبوه جمعیت
و دوست داشتن بی آن که دوست بداند
روزی ام کن.
اگر تنها ترین تنها شوم
باز خدا هست
او جانشین همه نداشتن هاست.
دکتر علی شریعتی
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت
*
تو کودکانت را،بر سینه می فشارد گرم
و همسرت را،چون کولیان خانه به دوش
میان آتش و خون می کشانی از دنبال
و پیش پای تو،از انفجار های مهیب
دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
و شهرها همه در دود و شعله خواهد سوخت
و آشیان ها بر روی خاک خواهد ریخت
و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد!
*
خیال نیست عزیزم...!
صدای تیر بلند است و ناله ها پیگیر
و برق اسلحه،خورشید را خجل کرده است!
چگونه این همه بیداد را نمی بینی؟
چگونه این همه فریاد را نمی شنوی؟
"زینب (س)"
با قلم می خواستم سیری در این دنیا کنم
تا که زیباتر ز "زینب" واژه ای پیدا کنم
کوه را گفتمکه از تو با صلابتترکجاست؟
گفت کوه استقامت دختر شیرخداست
چشم را گفتم که آیا پاکتر از آب هست؟
گفت آری، قلب زینب نقش هرآبی شکست
شمس را گفتم که زیباتر ز نورت، نور چیست؟
گفت نورانیتر از سیمای زینب نور نیست
خواستم از عقل خود تا گوهری پیدا کند
صبر و ایمان و وفا و عشق را معنا کند
گفت زینب، عشق را مبهوت و حیران کرده است
پرچم دین را به پا بر بام کیوان کرده است
دختری کز علم و حکمت، مرتضی را زیور است
همچو زهرا مادرش، بر هر دو عالم سرور است
آسمانی کز شکوهش کربلا معنا گرفت
خطبه های آتشینش، عزت اعدا گرفت
بین سیارات، دیدم آفتابی در شب است
با تمام قدرتم گفتم که زینب، زینب است
شعر از: منیره صالح نیا