گروه متخصصین خراسان جنوبی

ارائه دیدگاه های علمی،فرهنگی، تخصصی و آموزنده

گروه متخصصین خراسان جنوبی

ارائه دیدگاه های علمی،فرهنگی، تخصصی و آموزنده

تحمل سختی و زندگی دوباره

امشب مطلب بسیار جالبی را از زندگی عقابها خواندم که بنظرم رسید میتواند برای شما نیز جالب و حتی اموزنده باشد بنابراین عینا انرا منتقل میکنم با این توضیح که برای رسیدن به هر هدفی باید سختیهای بسیار تحمل کرد: 

 

فرایند دردناکی که عقاب‌ها یا باید پشت سر بگذارند یا بمیرند!!

فرایند دردناکی که عقاب‌ها یا باید پشت سر بگذارند یا بمیرند!!

در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد. یاباید بمیرد و یا آن که فراینددردناکی را که 150 روز به درازا می‌کشد پذیرا گردد...

 عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است
عقاب می‌تواند تا 70 سال زندگی کند.
ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.
زمانی که عقاب به 40 سالگی می‌رسد:
چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته را نگاه دارند.
نوک بلندو تیزش خمیده و کند می‌شود
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسببند و پرواز برای عقابل دشوار می‌گردد.
در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد.  

یاباید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می‌کشد پذیرا گردد.
برای گذرانیدن این فرایند عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند.
در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می‌کوبد تا نوکش از جای کنده شود.
پس از کنده شدن نوکش٬ عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کن ٬ سپس باید چنگال 4 پایش را از جای برکند.
زمانی که به جای چنگال های کنده شده٬ چنگال های تازه ای در آیند  آن وقت عقابل شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می‌کند.
سرانجام ٬ پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ...
و 30 سال دیگر زندگی می‌کند.

 
چرا این دگرگونی ضروری است؟؟؟
بیشتر وقت ها برای بقا٬ ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم.
گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی٬ عادتهای کهنه و سنتهای گذشته رها شویم.
تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می‌توانیم از فرستهای زمان حال بهره مند گردیم.
به نقل از:
http://ghadirkhadem.blogsky.com/1389/04/23/post-494/

فاطمه اسطوره نیست (ب.شفیعی)

باورکنید فاطمه  «سلام الله علیها» اسطوره نیست که قرار باشد آن را بر بالای تاقچه خانه‌مان یا بالای تاقچه ذهن‌مان قرار دهیم.  فاطمه زهرا انسانی بود وارسته که با تمام وجود خدایش را، پیامبرش را و امامش را دوست داشت او مادر چهار فرزند بود که دو تایشان امام بودند.

آیا این‌ها و این زندگی زمینی و در میان مردم بودن کافی نیست برای انسان بودن او آیا این‌ها کافی نیست که ما با فاطمه مانند اسطوره ‌ها رفتار نکنیم. آیا این‌ها کافی نیست که فاطمه را متعلق به داستان‌ها و تخیل‌ها ندانیم.

تا زمانی که فرق اسطور و معصومین را ندانیم و نفهمیم نمی‌توانیم ادعا کنیم که معصومین برای ما چیزی به جز اسطوره نیستند و متاسفانه برخی روحانیون و کارشناسان دینی توجهی به این مساله ندارند و با بیان برخی روایت‌های تخیلی و ساختگی از تاریخ و حتی تفسیر‌هایی که بیشتر به تفسیر به رای شبیه است در مورد شخصیت حضرت فاطمه  و معصو مین  به شکل گیری یک اسطوره به جای یک فاطمه بسیار کمک می‌کند.

اسطوره داستانی است در چارچوب میتولوژی یعنی نظام و مجموعه متجانسی از داستانهای قدیمی موروثی که زمانی به دیده گروهی ازمردم حقیقی بوده ، داستانهای که بر اساس مقاصد و اعمال موجودات فراطبیعی ، توضیح می‌داند که چرا اینگونه است که  هست؟ و چرا امور آنگونه که عمل می کنند، رخ میدهند؟

اسطوره به حادثه خیالی اطلاق میشود که گزارشگر کارهای برجسته و فوق طبیعی اشخاص ، حیوانات و اشیاییست که در آن نقش ایفامی‌کنند و یا به عبارت دیگراسطوره عبارت از مجموعه مظاهر زنده گی احساسها، پیوند ها و روابط انسانی درحد اعلای کمال است.

همانطور که دیدید اسطوره اساس و قوامش تخیل است فرا طبیعی است، فرا انسانی است، فرا تاریخی است غیر زمینی است. درست است که فاطمه ما، فاطمه‌ی زهرای و معصومین محبوب همه شیعیان آسمانی‌ هستند و از آن زمین نیستند اما باید توجه داشت که آن‌ها انسان بودند نباید بیان ما و فکر ما آنگونه باشد که به بهانه زمینی نبودن‌شان « که به خاطر حب و عشق خدا بوده است » آن‌ها را موجودات انسانی ندانیم و روایات ما از آن‌ها بیشتر از اینکه جنبه انسانی داشته باشد جنبه فرا طبیعی داشته باشد.

نمی‌گویم باید هر روایتی را در چارچوب عقل تجربی مدرن قرار داد که لازمه‌اش حذف بسیاری از موارد باشد اما می‌گویم ما هیچ نیازی به مواردی غیرطبیعی و فرا طبیعی برای باز شناخت این معصومین  نداریم. رفتار و کرداشان آنقدر روشن و انسانی است آنقدر نشانه بزرگورای و بزرگ‌منیشی‌شان هست که احتیاجی به بیان داستان‌های فرا طبیعی از ایشان نیست و نخواهد بود.

باید بدانیم که مهمترین معیار معصوم بودن و مقدس بودنشان رفتار و کردانشان است نه داستان‌هایی که بر مبنای فراطبیعی بیان می شود که البته هیچ دلیلی ندارد و نداریم و من هم نمی‌خواهم بگویم این‌ها خیالی است تخیلی است حقیقت ندارد و از این حرف‌ها .

مساله اینجاست به جای اینکه رفتار و کردار این بزگواران معیار گردد وسرلوحه و سرمشق رفتاری ما قرار گیرد مسائلی فراطبیعی بیشترین اهمیت و ارزش را پیدا کرده است.

مگر بخشیدن افطاری و سحری در سه شبانه روز توسط حضرت زهرا برای شناختن و شناساندن ایشان کم است مگر بخشش لباس عروسی در شب عروسی ارزش کمی دارد مگر دفاع جانانه از ولایت بی ارزش است مگر عبادت شبانه روزی حضرت زهرا نشان‌گر شخصیت والای ایشان نیست.

مگر اینکه پیامبر بارها و بارها به ایشان فرموده است «فدا‌ها ابوها » پدرت فدایت شود بی ارزش است. و هزاران روایات مستند تاریخی که تک تک آن‌ها به مقام ارزشمند و والای ایشان اشاره دارد و نقطه مشترک آن‌ها هم این است که همه این روایات ارزشمند تاریخی بر انسانی بودن این بزرگوار اشاره دارد واز کار و فعل ایشان به عنوان یک انسان گزارش می‌دهند نه موجودی فرای انسان و جدای از انسان.

همه ما باید بدانیم که فاطمه انسان بوده است و زندگی انسانی مانند ما داشته است و انچه او را فاطمه کرده است چیزی نبوده جز رفتار‌های ارزشمند او، سخاوت او، عبادت او، محبت او وخلاصه همه چیز‌های که وجودشان خود اشاره به انسانی بودن ایشان دارد.

فاطمه اسطوره نیست فاطمه برای روزهای خاص نیست، فاطمه برای تاقچه بلند بالای ذهن ما نیست،‌ فاطمه بشری است که به ما نشان داد هر بشری می‌تواند زهرا، طبیه، مرضیه، راضیه و … باشد.

جو زدگی از نوع حجاب زدگی (ب.شفیعی)

این روزها بساط سخن از حجاب و حجاب زدگی گرم است و هر کس از هر جا که نشسته اگر دستش به منابع اسلامی می‌رسد و چیزی سرش می‌شود نظریه اسلامی حجاب مطرح می‌کند و دیگران که دستشان و عقل‌شان از این منبع خالی است به نظریه پردازی اجتماعی می‌پردازد.

جای تعجب نیست که در میان نظریات و اندیشه‌های انسان‌های بزرگی که سالیان عمر خود را در اسلام و منابع اسلامی گذرانده‌اند طلاب و روحانیون تازه پایی یا حتی مذهبیونی که ادعای مذهبی بودن می‌کنند و برگردنشان وظیفه مذهبی بودن را احساس می‌کند نظریات چندان نا آشنا و غریبی در مورد حجاب و پوشش از منظر اسلام بیرون بیاید و نسبت به مساله حجاب و عفاف اسلامی رویگردان و به طور کل منکر این جریان شوند.

حجاب و پوشش مساله‌‌ای است که علاوه بر اینکه در نصوص قرآن و حدیث اسلامی وجود دارد و بر آن تاکید شده است در میان فرهنگ و زندگی اجتماعی مردم نیز حضور داشته و دارد. حجاب مساله‌‌ای نیست که برای یافتن ضرورت یا عدم ضرورت آن فقط به نصوص تکیه کرد و از میان کتب آن را پیدا کرد. حجاب مساله هر روزه و هر لحظه و هر زمان مردم بوده و است. و مساله نیست که تنها مورد ابتلای این زمان ما باشد.

به طور مثال برای پی بردن به مساله حجاب باید زندگی و پوشش مسلمانان اولیه و علی الخصوص در زمان حکومت اسلامی و مخصوصا در ایران و بیشتر از همه، زمانی که امام رضا به خراسان آمد مورد بررسی قرار گیرد.

حجاب 
اسلامی، مساله حجاب

زندگی عالمان و متشرعان دینی می‌تواند زمینه بسیار مناسبی جهت تحقیق در ضرورت و عدم ضرورت این مساله باشد. ملاقات‌های امامان معصوم و سفر‌های آن‌ها به مناطق مختلف و نحوه برخورد آنان نیز در جای خود با اهمیت است.

از همه این‌ها گذشته با وجود مساله تاریخی به نام حجاب قائل شدن به عدم ضرورت آن با این پیشینه تاریخی که در هر دوره از تاریخ به وضوح می‌توان یافت بسیار مشکل است.

علاوه بر این‌ بررسی مساله حجاب و تاثیر آن بر اجتماع و مملکت اسلامی بسیار مهم به نظر می‌رسد. نظریه اسلامی که تاکید فراوانی بر مساله اجتماعی بودن دین و دین اجتماعی دارد و بسیاری از احکامش را بر اساس حکومت و اجتماع اسلامی تبیین کرده است اجتماع دینی را از نظر خود بسیار مهم نشان می‌دهد.

اسلام سلامت دین را در سلامت اجتماع می‌داند و بسیار تلاش می‌کند تا جامعه را سالم نگاه دارد و احکامی را نیز برای سالم نگاه ‌داشتن این اجتماع وضع کرده است و از آنجا که پوشش از ارکان مهمی از اجتماع است می‌تواند سهم بسزایی در سلامت این اجتماع از هر گونه سوئی داشته باشد.

بنابراین هر موضوع و مساله‌ای که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به سلامت جامعه برگردد از نظر عقلی و نقلی برای اسلام مهم خواهد بود و مساله پوشش مساله‌ای است که دائما در متن اجتماع وجود دارد و عدم توجه به آن می‌تواند تهدیدی برای مدینه فاضله‌‌ای که اسلام در نظر دارد باشد.

باز هم تاکید اسلام بر سر جامعه است و اصلا برایش مهم نیست که فردی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کند مسلمان باشد یا نباشد در هر صورت اگر در جامعه اسلامی که امکان اجرای حدود مهیا است غیر مسلمان نیز زندگی می‌کند موظف به اجرای این احکام در سطح جامعه است و اسلام برای این افراد نیز  در صورت تخلف مجازاتی جداگانه و منحصر به خودشان در نظر گرفته است.

در مساله پوشش و حجاب که یکی از مسائل اجتماع است چنین رفتار می‌شده،به این معنی که  مسلمان بودن در اجرای این قانون و حکم اسلامی اهمیتی نداشته بلکه در مملکت و جامعه مسلمین زندگی کردن ملاک این حکم بوده است.