گروه متخصصین خراسان جنوبی

ارائه دیدگاه های علمی،فرهنگی، تخصصی و آموزنده

گروه متخصصین خراسان جنوبی

ارائه دیدگاه های علمی،فرهنگی، تخصصی و آموزنده

«ببخشید آقا می تونم به خانومتون نگاه کنم؟»

الف نوشت:
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد.

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمی‌کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد.

خیلی عذر می‌خوام، فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.

مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...

*وبلاک پسرک چوپان

راه صحیح پرسیدن سوال

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»

جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.

ماکس می گوید: «تعجبی ندارد. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم ؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناً، پسرم. مطمئناً.»

من هنوز انسانم!

من هنوز انسانم!!!!!!

اگر به خانه ی من آمدی

برایم مداد بیاور

مداد سیاه

می خواهم روی چهره ام خط بکشم

تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم،

یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!

یک مداد پاک کن بده

 برای محو لبها

نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان،

سیاهم کند!

یک بیلچه،

تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم

شخم بزنم وجودم را

بدون اینها راحت تر به بهشت می روم گویا!

یک  تیغ بده؛

موهایم را از ته بتراشم

سرم هوایی بخورد

و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم

نخ و سوزن  هم بده،  

برای زبانم می خواهم

بدوزمش به سق

اینگونه فریادم بی صداتر است!

قیچی یادت نرود

می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!

پودر رختشویی هم لازم دارم

برای شستشوی مغزی

مغزم را که شستم،

پهن کنم روی بند

تا آرمانهایم را باد با خود ببرد

به آنجایی که عرب نی انداخت.

می دانی که؟

باید واقع بین بود!

صدا خفه کن

 هم اگر گیر آوردی بگیرمی خواهم وقتی

به جرم عشق و انتخاب،

برچسب ف/ا/ح/ش/ه می زنندم

بغضم را در گلو خفه کنم!

یک کپی از هویتم را هم می خواهم

برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشا د،

فحش و تحقیر تقدیمم می کنند!

تو را به خدا

اگر جایی دیدی "حقی" می فروختند

برایم بخر

تا در غذا بریزم

ترجیح  می دهم خودم قبل از دیگران حقم را  بخورم!

و سر آخر اگر پولی برایت ماند

برایم  یک پلاکارد بخر

به شکل گردنبند

بیاویزم به گردنم

و رویش با حروف درشت بنویسم:

"من یک انسانم ".

"من هنوز یک انسانم"

"من هر روز یک انسانم"

از وبلاگ: شخصی و عاشقانه

http://www.azadenevis.blogfa.com/