تمام اعضای بدن جلسهای تشکیل دادند تا رئیس بدن را تعیین کنند. مغز گفت: "من رئیسم، چون تمام سیستمهای بدن را کنترل میکنم و بدون من هیچ عملی در بدن انجام نمیشود."
خون گفت: "من باید رئیس بدن باشم، چون اکسیژن را به تمام اعضای بدن میرسانم و بدون من هیچ عضوی کار نخواهد کرد."
معده گفت: "من باید رئیس باشم، چون تمام غذاها را من پردازش میکنم و انرژی لازم اعضای بدن را تأمین میکنم."
همهمهای سر گرفت و باقی اعضاء نیز تلاش میکردند رئیس بودن خود را توجیه کنند.
در این بین مقعد با صدای بلند گفت: "من رئیس بدن هستم."
به یکباره اعضای بدن شروع به خندیدن کردند و مقعد را مسخره کردند. او نیز عصبانی و منقبض شد.
در فاصله چند روز، مغز دچار سردرد وحشتناکی شد، معده ورم کرد و خون نیز سمی شد. به ناچار همه اعضاء تسلیم شدند و توافق کردند که مقعد رئیس بدن باشد.
" عطف به مذاکرات مکرر قبلی باهمکاران مجرد در خصوص تشکیل خانواده و اجرای سنت نبوی صلی ا... علیه و آله و سلم، متاسفانه مشاهده میگردد بعضی از همکاران به وعده خود عمل ننموده و همچنان مجرد باقی ماندهاند و از آنجایی که تاهل یکی از شرایط اشتغال میباشد و با توجه به سخن گران سنگ نبی گرامی اسلام مبنی بر اینکه (من تزوج فقط حرص نصف دینه) و (النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی لیس منی) هر کس ازدواج نماید همانا نصف دین خود را حراست نموده و نکاح و ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من روی بگرداند پس از من نیست، لذا برای آخرین بار اعلام میدارد تا پایان شهریورماه 87 کلیه همکاران غیرمتاهل اعم از ذکور و اناث فرصت دارند تا نسبت به انجام فریضه مهم و اخلاقی انسانی ازدواج اقدام نمایند. در غیر این صورت در تاریخ 1/7/87 برای تسویه حساب معرفی خواهند شد."
منبع:
از اینجا تا به بیرجند سه گداره
گدار اولش پُر پُر، پُر از نقش و نگاره
گدار دومی مخمل بپوشُم
گدار سومش دی دی، دیدار یاره
* * *
گل زردُم، همه دردُم
ز جفایت شکوه نکردُم
تو بیا تا دور تو گردُم
آه... ای یار جانی جاودانی
دوباره بر نمی گردد دور جوانی
* * *
بیا تا گندم یک خوشه باشیم
یکی شمع و یکی پر پر، پروانه باشیم
یکی موسی شویم اندر مناجات
یکی جارو کش می می، میخانه باشیم