سلام
آخرین لحظات یک شب تابستانی را در حالی سپری می کنم که نسیمی در حال وزیدن است. پنجره اتاقم باز است و سکوت شب، همه جا را پر کرده است. آخرین لحظات امروزم را مانند اولین لحظات آغازش با ذکر خدای بزرگ به پایان می برم.
خدای من! یک روز گذشت. فردایی که انتظارش را می کشیدم متولد شد و امروز آمد و امروز پیر شد و دیروز مرد. روزهای دیگری هم خواهند آمد و خواهند گذشت. اما خدا، این گذشتن، تو را از یاد ما نخواهد برد. تو در ذره ذره وجود ما و در همه عالم کائنات جریان داری. ما به دنبال رازی بزرگ هستیم که قرار است آن را برای همه دوستانمان فاش کنیم. ما آمده ایم تا همه اسرار را فاش کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
شب خوش برای همه جیرجیرک ها، ستاره ها، فرشته ها و...
من شب های تابستون بیرجند رو خیلی دوست دارم.
مخصوصا اگه با وزش نسیم همراه باشه.
هیچ جایی همچین شبهایی رو نداره.
خوشابحال اونایی که توی این شب ها اونجا باشن...
به امید روزی که من هم به شهرم برگردم.