استاد شهید مطهری در کتاب "حق و باطل" خود اینچنین بیان می کند:
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زند....
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود...
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که
هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است ..
تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند ، بلکه سنگ است که بطرف او پرتاب میشودو
این نشانه یک جامعه مرده است
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که :
متکلم هستند نه ساکت ، متحرکند نه ساکن ، باخبرترند نه بیخبرتر
متولد 8 ژانویه 1942
او
از هر گونه تحرک عاجز است. نه می تواند بنشیند نه برخیزد. نه راه برود.
حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند. از همه
بدتر توانایی سخن گفتن را نیز ندازد. زیرا عضلات صوتی او که عامل اصلی
تشکیل و ابراز کلمات اند مثل 99 درصد بقیه عضلات حرکتی بدنش در یک حالت
فلج کامل قرار دارند. مشتی پوست و استخوان است روی یک صندلی چرخدار که فقط
قلبش و ریه هایش و دستگاه های حیاتی بدنش کار می کنند و بخصوص مغزش فعال
است. یک مغز خارق العلده که دمی از جستجو و پژوهش و رهگشایی بسوی معماها و
نا شناخته ها باز نمی ماند.
درد من حصار برکه نیست.
درد من زیستن با ماهیانی است
که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است. دکتر مصدق