.... اعتراف کن دخترم . همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد . همیشه
کسی هست که بهتر از تو می زند .و این را بدان که درخانواده چارلی ، هرگز
کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن ،
ناسزایی بدهد .
من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که
هرگز در فقر زندگی نکنی ، همراه این نامه یک چک سفید برایت می فرستم .هر
مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر . اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی ،
با خود بگو : " دومین سکه مالمن نیست . این مال یک فرد گمنام باشد که امشب
یک فرانک نیاز دارد ."
جستجویی لازم نیست . این نیازمندان
گمنام را ، اگر بخواهی ، همه جا خواهی یافت .
اگر
از
پول و سکه با تو حرف می زنم ، برای آن است که ازنیروی فریب و افسون این
بچه های شیطان خوب آگاهم، من زمانی دراز در سیرک زیسته ام، و همیشه و هر
لحظه، بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند، نگران
بوده ام، اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی زمین
استوار، بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ، سقوط می کنند .
شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد. آن شب، این
الماس ، ریسمان نا استوار تو خواهد بود ، و سقوط تو حتمی است. شاید روزی ،
چهره زیبای شاهزاده ای تو را گول زند، آن روز تو بند بازی ناشی خواهی بود
و بند بازان ناشی ، همیشه سقوطمی کنند .
دل به زر و زیور نبند، زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و خوشبختانه ، این الماس بر گردن همه می درخشد .......
.......اما
اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل باش ، به مادرت گفته ام
در این باره برایت نامه ای بنویسد . او عشق را بهتر از من می شناسد. و او
برای تعریف یکدلی ، شایسته تر از من است . کار تو بس دشوار است ، این را
می دانم ...
دل به زر و زیور نبند، زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و خوشبختانه ، این الماس بر گردن همه می درخشد .......
زیبا بود.